ویدیوی «کودکان» روایت غمانگیزی از اشتباهاتی است که ما در ترتیب کودکان مرتکب میشویم.
سالهاست متخصصین آموزش در سرتاسر دنیا بر این نکته تاکید میکنند که نباید تمام دانشآموزان را به یک چشم دید و هر کسی باید بر اساس تواناییها و استعدادهایش آموزش ببیند.
با این حال همچنان درسهایی مثل ریاضی و فیزیک در اولویت اول برای سنجش دانش آموز هستند و مواردی مثل هنر و نقاشی نادیده باقی مانده است.
اینکه معلم مرجع علمی و متکلم وحده باشد، اشتباهی است که بزرگانی مثل جی فارستر (به عنوان موسس دانش دینامیک سیستم) نسبت به آن هشدار دادهاند.
تحصیل در مدارس باید از حالت آموزش محور به پروژه محور تغییر کند. معلم باید تسهیلگر رشد و یادگیری کودکان شود. یک کودک تا ۷ سالگی حجم عظیمی از اطلاعات را کسب کرده است و مدرسه باید جایی برای چارچوب دادن به این دانستهها باشد؛ نه اضافه کردن مباحث بدون کاربرد.
کودک باید با مسائل زندگی واقعی مواجه شود و با کمک معلم و منابع اطلاعاتی که در اختیار او قرار میدهد، این مسائل را حل کند. در این بین ممکن است سوالاتی مطرح شود که خود معلم هم پاسخ آن را نمیداند.
تجربه به آقای فارستر و همکاران ایشان نشان داده است که وقتی دروس از حالت حفظی و بدون کاربرد خارج شده و به شکل کاربردی در میآید (مثل مباحثی از تفکر سیستمی و مدلسازی دینامیک سیستم، نظیر انباره و جریان)، نه تنها دانشآموز گیج نمیشود، بلکه افرادی که قبلا نمرات پایین میگرفتند، پیشرفت چشمگیری میکنند.
در این بین ممکن است دانشآموز اشتباه هم مرتکب شود، که به هیچ عنوان نباید بابت آن شماتت شود. راسل ایکاف در ویدئویی به زیبایی درباره این صحبت میکند که ما چرا برای یادگیری نیاز به اشتباه داریم.
سیستم آموزش کنونی، به شدت درگیر پدیده مقاوت علیه سیاست است. وقتی بازیگران و زیرسیستمها اهدافی داشته باشند که با هدف کلی سیستم همسو نباشد، هرچه برای اصلاح تلاش کنیم، سیستم با قدرت پس میزند.
سیستم آموزشی را در نظر بگیرید که در آن باید اهداف زیرسیستمهایی مانند موارد زیر تامین شود:
– معلمانی که روش تدریسی قدیمی را سالهاست تکرار کردهاند و هر چه دانشآموزانشان نمرات بهتری بگیرند، بیشتر تشویق میشوند.
– مدارسی که نمرات پایانی و قبولی در دانشگاه و مدارس ممتاز برایشان یک امتیاز است.
– مدرسانی که سالیانه مبالغ هنگفتی از آموزش برای آزمونهای مختلف کسب میکنند.
– والدینی که موفقیت فرزندان خود را در نمرات خوب و قبولی در دانشگاه میبینند.
– کودکانی که از چند جبهه تحت فشار هستند که نمرات خوب بیاورند و جای خوب قبول شوند.
– و …
در این میان اگر سازمانهای بالا دستی هم بخواهند تغییری در جهت مطلوب در این سیستم ایجاد کنند، بازیگران آن، برای بقای خود، به شدت مقاومت خواهند کرد. معمولا در این مواقع توصیه میشود که پای صحبت همه طرفها بنشینیم و در نهایت به هدفی برسیم که بتواند بازیگران را بایکدیگر متحد کند.
میتوانیم چنین چیزی را در مثال دولت سوئد ببینیم که در دهه 30 میلادی، چه راهی را برای مقابله با نگرانیهای خود به خاطر نرخ پایین رشد جمعیت در پیش گرفتند. دولت نگاهی به اهداف خود برای رشد جمعیت و اهداف شهروندان انداخت تا به زیربنایی مشترک دست یابد.
آنها دریافتند که هرچند با مردم بر سر اندازه ایدهئال خانواده، اختلاف نظر دارند، اما هر دو طرف موافقند که هر بچه باید وجودش پذیرفته شده باشد و او تحت مراقبت کامل باشد. به همین خاطر مردم سوئد و حکومت کنار هم آمدند تا به اهداف خود برای دسترسی کودکان به سیستم آموزشی و سلامتی کامل، دست یابند.
علیرغم نرخ زادوولد پایین، دولت لوازم پیشگیری و سقط رایگان را توزیع کرد تا همه مطمئن شوند حضور هر کودک کاملا مطابق میل بوده است. همچنین سیاستهایی وضع شد تا سرمایهگذاری وسیعی در حوزه آموزش و سلامتی، حمایت خانوادههای نیازمند و مراقبتهای رایگان بارداری صورت گیرد. هرچند نرخ رشد در سوئد در طول زمان بالا و پایین رفته است، حس اعتماد بیشتری بین حکومت و مردم شکل گرفته است.
چرا که هر دو میدانند برای هدفی مشترک متحد هستند و تلاش میکنند تا به اهدافی بزرگتر برسند. آنها اهداف شخصی خود را کنار گذاشتهاند و صلاح کل سیستم را اولویت اول خود قرار دادهاند.
با سلام
مطلب شما بسیار کاربردی و هشدار دهنده بود!
سپاس
سلام
ممنون از شما بابت نظر و وقتی که گذاشتید.
با سلام و خدا قوت
مطالب بسیار خوب و مفید انتخاب شده ولی در مورد اینکه چه مقدار میشود این ایده ها و نکات مهم را در کشور خودمون بومی سازی کنیم دچار تردید هستم.بعبارت دیگر این مطالب شاید در کشورهای مبدا تاثیر گذار باشند ولی با توجه به بافت تقریبا سنتی ما احتمالا کمتر کاربرد (تاثیر)دارند.
سلام
فرمایش شما کاملا صحیح هست. بسته به محیط و سازمانی که در اون فعالیت میکنیم شرایط میتونه متفاوت باشه.
نیاز هست که متفکرین داخل کشور هم بیشتر با سازمانها در ارتباط باشند و راهکارهای بومی برای مسائلی که هست ارائه کنند.
درود بر شما . مطلب آموزنده و قابل تامل است . سپاس
ممنون از شما که به وبسایت سر میزنید
سلام آقای خسروی
بسیار از مطالب زیبای شما بهره مند شدم
بنده دکتری روانشناسی مشاوره هستم
و پسا دکتری اختلالات روان تنی
رویکرد اصلی من برای درمان دیدگاه تحلیلی سیستمی
پیشنهاد میکنم از نظریه های سیستمی روانشناسی نیز در معرفی این دیدگاه استفاده کنید
ممنون
سلام جناب دکتر
باعث افتخار هست که به این سایت سر میزنید
بسیار عالی در جریان همچین حوزهای نبودم. حتما سعی میکنم در این زمینه مطالعه داشته باشم و در حد توان و سوادم اینجا مطلب منتشر کنم.
ممنون از شما
ممنون جناب آقای خسروی بابت تلاشی که برای آموزش تفکر سیستمی (که من به آن می گویم تفکر نظام گرا) بخرج می دهید.
انشا… موفق باشید.
سلام
واقعا حضور عزیزانی مثل شما باعث دلگرمی هست
ممنون ازتون که به اینجا سر میزنید
هیچ گاه ماهی توان پریدن ندارد.
ما گاهی در اموزش از دانش آموز می خواهیم پرواز کند
در حالی که
به اموزش پرواز نداده ایم
او برای پرواز ساخته نشده است
او انرژی و سوخت لازم برای پرواز را ندارد
او اصلا هیچ انگیزه ای برای پرواز ندارد
با سلام
مطالب بسیار مفید و ارزنده ای بود
بسیار متشکرم
با سلام
بسیار ممنون جناب خضری لطف دارید
سلام و وقت بخیر آقای خسروی
متن نوشته های این صفحه با عنوان اعلام شده در ایمیل که ” مدیریت اهداف متناقض، آیا میتوان هم خدا را داشت هم خرما را؟ ” هست ؛ متفاوت به نظر می رسه…
سلام
ممنون از اینکه اطلاع دادید
بله متاسفانه آدرس صفحه داخل ایمیل اشتباه وارد شده بود