میتوان چیزی را که مردم میخواهند درباره تفکر سیستمی بدانند، در دو سوال خلاصه کرد:
اول میخواهند بدانند تفکر سیستمی چیست
دوم میخواهند بدانند چطور به آن مجهز شوند و در آن پیشرفت کنند
به خاطر همین در این متن هم علمی و هم حکایتگونه، لیستی از کارهایی را میآوریم که متفکرین سیستمی انجام میدهند:
۱۰– آن را تبدیل به امری روزمره کنید
تفکر سیستمی را تبدیل به تمرین روزانه یا هفتگی خود کنید. مثل مسواک زدن، پیادهروی یا مطالعه کردن. با ابزارهایی مثل برگههای چسبان (Post-it) یا اپلیکیشنهای یادآور موبایل، زمان تمرین هنر و دانش تفکر سیستمی را به خودتان یادآوری کنید. هوشیار باشید. تفکر سیستمی در وهله اول چیزی هوشیاری بسیار، آگاهی و به هوش بودن نیست.
مثل تمرین ورزشی یا ترک مواد، نیاز به تداوم دارد. به یاد داشته باشید که باید گامهای کوچک برداشته شود و نیازی به فعالیتهای ناگهانی و جوگیر شدن ندارد. پس به فرصتهای مختلف در زندگی برای یادگیری تفکر سیستمی اهمیت دهید.
۹– مدل ذهنی خود را درک کنید
این هوشیاری را در خود نهادینه کنید که هر تجربهای که دارید، حاصل مدل ذهنی و ساخته تفکر شماست که تنها قسمتی از دنیای واقعی را شامل میشود. یاد بگیرید که تفکر و احساس را از هم جدا کنید. بسیار مهم است که بین شناخت (تفکر)، احساسات و انگیزهها تفاوت قائل شویم و نسبت به نحوه تاثیرگذاری این قابلیتهای متفاوت انسان بر مدل ذهنی و رفتار، آگاهی داشته باشیم.
۸– ساختار و اطلاعات را ببینید
مدلهای ذهنی از اطلاعات ساخته شدهاند. اما چیزی که به این اطلاعات معنی میدهد، ساختار زیربنایی آن است. نگذارید جزئیات و دادههای سطحی شما را گمراه کنند. به ساختار پنهان امور توجه کنید. چهار الگوی همگانی وجود دارد که زیربنای تفکر سیستمی را تشکیل میدهد و نسبت به نحوه ساختاربندی امور به ما بینش میدهد. DSRP را تمرین کنید (در ادامه توضیح میدهیم).
هر کدام از حرفها را به آگاهانه تمرین کنید (در حال دوش گرفتن، رفتن سر کار یا نگاه کردن به مردم). سپس ترکیب و منطبق کردن آنها را تمرین کنید تا بتوانید ساختارهای پیچیده را خلق کنید. در ادامه موارد ۷، ۶، ۵، ۴ و ۳ برای شروع به شما کمک میکنند.
۷– تفاوتها را تشخیص دهید (Debate the distinctions: D)
نسبت به تفاوتها و تمایزهایی که برای پدیدههای مختلف قائل میشوید، هوشیاری بیشتری داشته باشید و به احساسات و انگیزههایی که بر آن اثر میگذارد توجه کنید. درباره آنها در ذهنتان یا با دوستان صحبت کنید. فرضیات و مرزهای اطلاعاتی خود را درباره نحوه عملکرد چیزها به چالش بکشید.
۶– سیستمها را به هم بریزید (Shake-up systems: S)
راههای بسیاری برای سازماندهی ایدهها و امور وجود دارد (و روش کنونی شما تنها یکی از آن راههاست). تعدادی سنگ ریزه، دکمه و مهره بردارید. میبینید که میتوانید آنها را به راههای بسیاری کنار هم بگذارید تا با دیدگاههای مختلف یک مجموعه را تشکیل دهند (رنگ، شکل، سایز، سختی، جنس و …).
نسبت به این هوشیار باشید که چه تعداد ایده و اتفاق قبل از سازماندهی شدن به سمت شما میآیند و چه سوگیریهای ذهنی در برخورد با آنها وجود دارد.
۵– روابط را تشخیص دهید (Recognize Relationships: R)
ضربالمثلی خارجی هست که میگوید: «شیطان در جزئیات است». از طرفی پیچیدگیها در روابط نهفته هستند. معمولا در نمودارهای علیت وقتی روابط را رسم میکنیم، آنها را به شکل خطی بین دو متغیر میبینیم. اما وقتی روی همین خط ساده متمرکز شوید، دنیایی از پیچیدگیها و معانی را خواهید دید. هر رابطه را به عنوان بستهای ببینید که باید باز شود و داخلش را ببینید.
۴– به دیدگاهها اهمیت دهید (Pay attention to perspectives: P)
همواره توجه داشته باشید که شما و دیگران به هرچیزی فکر میکنید، تحت تاثیر یک یا چند رویکرد و جهانبینی است. هیچ چیزی وجود ندارد که شما یا کس دیگری به آن فکر کنید و دیدگاهی از شما نباشد که به آن شکل و معنی دهد. گاهی ممکن است اصلا متوجه رویکردی نشویم که به امور قالب میدهد. وقتی نحوه نگاه کردن خود به چیزها را تغییر میدهید، خود همان چیزها هم تغییر میکنند.
۳– با سر هم کردن اجزا سرگرم شوید
مفهوم DSRP چیزی ایستا و خطی نیست؛ بلکه دینامیک و پویا است. با سر هم کردن اجزا برای خودتان بازی درست کنید: یک رویکرد را به جزهایش تقسیم کنید؛ یک رابطه را از سایر روابط مجزا کرده و عناصر سازندهاش را تشخیص دهید. به یک سیستم کلی، از دریچه یک یا چند المان آن نگاه کنید. نگران درست انجام ندادن کار نباشید، صرفا به ذهنتان اجازه دهید با ایدهها بازی کند و راههای جدید را کشف کنید.
۲– کمتر صفرویکی باشید
وقتی DSRP را تمرین میکنید، کمتر حالتی صفرویکی خواهید داشت و دیگر صرفا دو حالت ممکن برای هر چیزی قائل نیستید. بدین ترتیب برای امور و نتایج مختلف میتوانید حالات متفاوتی از شرایط و خروجیها را در نظر بگیرید. دیگر بیشتر خاکستری میبینید تا سیاه-سفید.
به همین خاطر نگاه شما دنیا را به شکل واقعیتر آن خواهد دید: پیچیده. به طور کلی منطقی که زیربنای تفکر سیستمی/DSRP را تشکیل میدهد، چندحالته است تا دو حالته.
این موضوع بدین جهت اهمیت دارد که سیستمهایی که طراحی کردهایم و ما را ناامید میکنند، بیشتر صفرویکی هستند. (مثل کدهای صفرویکی برنامهنویسی که محدودیتهای بسیاری دارد، سیستم قضایی که که صرفا در قالب گناهکار/بیگناه فکر میکند، سیستم سیاسی دو حزبی ایران یا امریکا؛ یا ذهنیت ما در مقابل آن که تقریبا در هر مکالمهای در شبکههای اجتماعی، بحثهای قومیتی یا سیاست خارجه دیده میشود.)
تفکر چندحالته به ما کمک میکند سیستمهایی بهتر، منصفانهتر و موثرتری بسازیم.
۱– همه چیز را هوشیارانه بشویید
تصور کنید شغلی به شما داده شده است که باید در آن ظرف بشویید. احتمالا روندی معمول را پی میگیرید که صدها یا هزاران بار تکرار کردهاید. در این حین برای خود رویاپردازی میکنید و به چیزهای مهمتر دیگر فکر میکنید. به خودتان میآیید.
حالا اگر از شما خواسته شده بود یک مجسمه بسیار ارزشمند را تمیز کنید اوضاع چطوری بود؟ تصور کنید که چقدر روی وظیفه محول شده متمرکز میشدید. چقدر مراقبت و توجه به خرج میدادید؟ تفکر سیستمی در هر لحظه از هر روز زندگی حضور دارد. نه فقط وقتی اوضاع خوب پیش نمیرود یا مشکلی باید حل شود.درواقع اگر همه چیز را مثل همان مجسمه بشویید، بسیاری از مشکلات اصلا اتفاق نمیافتد.
موارد ۱ و ۱۰ جنبه حکایتگونه داشتند که حاصل تجربیات بسیار در آموزش افراد است (معلمها، دانش آموزان، والدین، مراکز انتفاعی و غیر انتفاعی، مدیران و تیمها، محققان دانشگاهی، سیاستگذاران دولتی و دانشجویان مقاطع مختلف).
مفید و کاربردی بود
تشکر